محرم سال 98

ساخت وبلاگ

سلام دختر و پسر محرمی مامان جووووون

دهه اول محرم هم به همین زودی تموم شد ...و این چند روز هر روز دعوت امام حسین بودیم ... روز جمعه  مراسم شیر خوارگان حسینی رفتیم خراشاد ...در حسینیه بزرگ برگزار میشد ورودی در لباس گرفتیم مراسم با نوحه خوانی یکی از خانم ها شروع شد خیلی جلسه مرتب و با نظم بود جفت و جنگ به قول بیرجندیا ... بعدش یه خانم از بیرجند دعوت کرده بودن واسه سخنرانی عالی بود تمام جلسه و خانم ها نظارت میکردن تا وقت نهار ادامه داشت بعد هم نهار و خوردیم  و رفتیم خونه بابا حاجی  تا نزدیک های غروب بودیم ... شنبه هم پاس شیر بودم و خاله مهربان اومد تا  بریم واسه خرید یه مقدار  از لوازم ساختمان و تا ساعت 12 جمع و جور کردیم رفتیم نهار خراشاد ... برگشتیم عصر رفتیم روضه خونه بابا حاجی زودتر برگشتیم خونه تا لباس های شما رو جمع و جور کنم تا این چند روز رو بریم هیات و خراشاد باشیم ... صبح زود دایی سعید اومد ساعت 8 رفتیم من مرخصی گرفتم و بابایی هم اداره بود واسه نهار اومد ... هیات به همراه علم اومدن و ما درب حیاط تو اب و جارو زدیم و فرش انداختیم و منتظر تا اومدن دایی های مشغول پذیرایی چای و شیرینی و مامان حاجی هم اسفند سوز و براه داشت و ما هم بچه بغل و گاهی عکاسی ... عصر هم بچه ها اماده شدن رفتیم حسین حسین (یه مراسم سنتی قدیمی ) البته پیاده رفتیم منم کالسکه فرحناز و برده بودم چه خوب که به فکرم افتاد ... شب تاسوعا و روز بعد هم هیات خراشاد نهار و دعوت هیا نصراباد بودیم و  البته چون خونه بابا حاجی تو مسیر هیات هست با هجوم تعداد زیادی از خانم های فامیل مواجه شدیم که همشون اومدن خونه بابا حاجی و مامان حاجی هم بنده خدا فقط در حال پذیرایی با شرب زعفران و کیک ازشون استقبال میکرد تا وقت نماز بودن و از اونجا رفتیم نماز جماعت و بعد نهار ... روز عاشورا هم دعوت هیا خراشاد بعد از خوردن نهار زودتر اومدیم تا بریم روضه ولی تا رفتیم حمام و دوش گرفتیم شد بعد از روضه واسه چایی رفتیم .. شام هم رفتیم شام غریبان یه بسته شمع گرفتیم و روشن کردیم بعدش هم اومدیم خونه و لالا ... امروز هم سر کاریم ... التماس دعا

سال 1397 رو پیش ا پیش تبریک میگم...
ما را در سایت سال 1397 رو پیش ا پیش تبریک میگم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : erfan1mordad بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:45