سلام عشقهای مامان و بابا
روز جمعه مامانی زودتر بیدار شد که نهار ظهر و اماده کنیم و بریم بیرون البته قایق سواری
تا بچه ها بیدار شدن من نهار ور اماده کردم و ساندیچ کردیم رفتیم بیرون و تو مسیر همسایه زنگ که واستون حلیم اوردن ما هم گفتیم بیاین بیرون دور هم بخوریم اونا هم معطل اشاره سه سوه خودشون و رسوندن یه دور زدیم و رفتیم نشستیم داخل کپر که البته کرسی داشت روشن کردیم و نشستیم
اومدیم بیرون قایق سواری و کلی حال کردن بچه ها ... واسه نهار خوردن باد و سوز سردی می امد نهار و بردیم پارک توحید نشستیم و جاتون خالی خوردیم خیالی هم عالی
دیشب شب یلدا بود و ما هم طبق رسم هر ساله سر شب و رفتیم خونه بابا حاجی مامانی البته مامان جون تدارک دیده بود و کلی زحمت کشیده بود منم دامن هندوانه ای فرحناز و پوشیدم و سعی کردم عکس خوشکل بندازم ولی مگه این وورجک گذاشت با پذیرایی با تخمه و اجیل و ماجیل شروع شد و با هندوانه خاتمه یافت ...
از اونجا رفتیم خونه بابا حاجی پدری و اونجا هم برا اولین با عمه اعظم سفره یلدا چیده بود به امید برنده شدن در مسابقه یلدا صدا و سیما ... بعد از مراسم کیک خوری کف زدن و بعد شام البته چون بچه ها و خودم خسته شده بودیم شام و بستیم و رفتیم و در منزل سرو کردیم . عمرتون صد شب یلدا دلون مثل یه دریا .
پایدار و سرافزار باشید . دوستون دارم عشق های مامانی ....
عکس ها رو هم میزارم البته بعدا
سال 1397 رو پیش ا پیش تبریک میگم...برچسب : نویسنده : erfan1mordad بازدید : 150