یه جمعه دوست داشتنی

ساخت وبلاگ

روز جمعه دایی سعید جشن تعیین جنسیت واسه نی نی شون گذاشتن ... الهی که عمه جون سالم و صالح باشی زیر سایه پدر و مادرت ... ما تقربیا سر ساعت رفتیم فرحناز خانم هم با اون سارافون که پوشیده بود فکر میکردی شده الیزابت خیلی قرطی و فرنگی الهی قربونش برم من ...

 

 

 

کلی عکس با بچه ها و خانوادگی انداختیم و بعد دایی شروع کرد به گرفتن فیلم سلفی جهت قسمت اصلی مهمانی که ترکوندن بادکنک اصلی تعیین جنسیت ...

 

 

ابتدای فیلم دایی از مامان حاجی و مامان جون نی نی مون و خاله ها و عمه جون پرسید تا حدس بزنیم جنسیت با اعلام نظر سنجی بادکنک ترکید و زن دایی سوپرایز شد ... دایی جون پسر دارن الهی دورت بگرده عمه ...

 

 

بعد با برش کیک و ژل و کلی تنقلات پذیرایی شدیم تا اقایون اومدن و محفل و نورانی کردن از اونجایی که بابایی یه دوره کلاس دف رفته و تقریبا یاد گرفته منم رفتم و دف و اوردم و مامان حاجی و بابایی شروع کردن به دف زدن و عرفان و ایلیا هم با رقص برره ای مجلس و گرم داشتن الهی قربونت بره مادر پسر با محبت من ...

 

فرحناز خانم هم وسط مجلس نای نای داشتن و در جال سوت زدن الهی مامان فدات شه که وقتی سوت میزنی از شدت موهات باد میخوره ...

 

سال 1397 رو پیش ا پیش تبریک میگم...
ما را در سایت سال 1397 رو پیش ا پیش تبریک میگم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : erfan1mordad بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 18 آذر 1398 ساعت: 21:45